زمینه تئوریک نمایشنامه تراژدیک «آخرین سلطان توٚرکمن» – (قسمت دوّم)
ژانر مورد نیاز جهت تنظیم بستر تئوریک “تراژدی یعقوب سلطان”
تورنتو – پژوهشگر تاریخ و ادبیّات: د. خ. اونق: جمع آوری مواد این نمایشنامه، با تکیه بر اطلاعات عمومی انجام گرفته و اعداد داده شده در متن به صرف مرجع منابع اینترنتی از نت ورک با تلخیص و حقیقت نگاری اطلاعات با تکیه بر منابع محقّقین طراز اوّل دنیا از جانب طراح پروژه، نویسنده این سطور داده شده است. …
حضور سلطان یعقوب در صحنه سیاسی تاریخ ایران توٚرکمنی – سلطان یعقوب بیگ فرزند برومند اوزین حسن پادشاه دودمان آق قویونلی بود که پس از مرگ برادرش سلطان خلیل در ۸۸۳/ق. – ۱۴۷۸/م. به سلطنت رسید. وی در زمان سلطان اوزین حسن در تمام جنگ ها در کنار پدرش حضور داشته و در قشون فوج وی همیشه پیروز و پیشگام بوده است.
در زمان او مرزهای سرزمین آق قویونلی همان مرزهای هنگام مرگ اوزین حسن بود. فضل الله بن روزبهان خنجی در کتاب عالم آراای امینی از او به عنوان جانشین شایستهٔ اوزین حسن یاد کرده است.[۲] مورخان او را به دانش پروری و شاعر نوازی و فرهنگ دوستی ستوده اند. همچنین وی شعر نیز می سروده است.
در زمان فرمانروایی او، الوند بیگ فرزند خلیل در شیراز و کؤسه حاجی، از اعیان بایندریه، در اصفهان شورش کردند که هر دو سرکوب شدند. در دورهٔ فرمانروایی یعقوب، آشوب شیخ حیدر فرزند شیخ جنید که به قتل او منتهی شد، از نظر سیاسی، بزرگترین تهدید کشور محسوب میشد. سلطان توٚرکمن برای مقابله با قشون متشکل از مریدان شیخ حیدر، فوج توٚرکمنان چرکز را گسیل میدارد. شیخ حیدر در این جنگ کشته می شود.
پس از شورش شیخ حیدر و کشته شدن او، سلطان یعقوب فرزندان خردسال او را به نام سلطان علی، ابراهیم میرزا و اسماعیل میرزا هم با مادرشان عالمشاه بیگم که خواهر یعقوب بیگ بود، به امر او به قلعه استخر فارس تبعید می شوند که برای مدتی طولانی در آنجا ماندند. پس از مرگ شیخ حیدر توطئه قصدجان سلطان از جانب بازماندگان مرید وی با پیشقدمی وزیر میرآخوری دنبال گردید.
در نهایت یعقوب سلطان براساس همین توطئه، از جانب همان مریدی که به عنوان وزیر میرآخوری به دستگاه اداری سلطان یعقوب نفوذ کرده بود، با همکاری کنیزکی شیعه از قوم فارس که در عین حال یکی از زنان سلطان در حرمسرا نیز محسوب می شده است، مسموم می گردد. در این واقعه، با حیله گری میرآخور، توسط آن زن به جای شراب، برای سلطان یعقوب زهر خورانده می شود. بدین ترتیب سلطان یعقوب به عنوان آخرین سلطان از سلاطین سنّتی توٚرکمن در “ایرانِ تورکمانی” به تاریخ پیوست که بعد از آن حکومت ایران بدست توٚرکمنان شیعه شده افتاد و در دوره شاه عباس صفوی امّا، نام مبارک “توٚرکمن یا تورکمان” که در پروسه “توٚرک ایمانی” به توٚرک های اهل سنّت تعلّق گرفته بود، از روی نام تمام صاحب منصبان توٚرکمن برداشته و به جای آن القابی همچون “شاهدوست”، “شاه قلی”، “شاه ولی”، “شاه غلام”، “شاهسون” یا “شاه حسین” که به توٚرکمنی “شاه سؤیین” و غیره می شود، تغییر هویّت داده شد. این مرحله از تاریخ را “آغاز هویّت زدائی از تورک های ایران” بنامیم، مناسب حال آن دوره از تاریخمان خواهد بود.
در ۸۸۵ /ق. – ۱۴۸۰/م.، پوشنگ دواتدارِ قایتبای، سلطان مصر، با لشکری به دیاربکر آمد که در پی آن یعقوب، بایندر بیگ، سلیمان بیژن و صوفی خلیل موصلی را به جنگ سلطان مصر روانه کرد. پوشنگ در این جنگ کشه شد و در همین سال، بالئش بیگ، امیرالامرای شام که آهنگ تصرف دیاربکر را داشت، به دست لشکریان سلطان یعقوب به قتل رسیدند.[1]
تحریف های تاریخ از جانب نویسندگان شیعه فارس محور:
در ویکیپدیاهایی که از جانب نویسندگان شیعه فارس محور انجام می پذیرد، تلاش می شود در مورد مرگ سلطان یعقوب اطلاعات نادرست و تحریف شده ای ارائه شود که ذهن دانش پژوهان را از واقعیّت های آن زمان هدفمندانه منحرف می کنند. همانطور که در اوایل قرن بیستم طی مرمّت بارگاه “مظفّریّه جهانشاه یا گؤک مسجد” تبریز با تغییر ساختار معماری آن، از سبک معماری سنی به شکل معماری شیعی درآوردند و به آن کلمه “عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ” را نیز افزودند تا وانمود شود که قاراقویونلی ها شیعه مذهب بودند. نمونه ای از تحریفی که در ویکی پدیاها صورت می گیرد در وقایع نگاری مادّه تاریخ است. مانند جمله زیر:
“سلطان یعقوب بر اثر بیماری در ۱۱ صفر ۸۹۶ ق / ۲۴ دسامبر ۱۴۹۰ م در قرهباغ درگذشت. هرچند برخی مورخان چنین حکایت میکنند که مرگ او ناشی از مسمومیتی است که توسط همسرش صورت گرفته است.”[2]
در حالیکه پژوهشگر آلمانی والتر هینتس که در اعتبار درست نگاری وی نسبت به نویسندگان فارس محور، شکی نیست، در مورد نوع و محل مرگ سلطان یعقوب اطلاعات دقیقی غیر از این ارائه می دهند، که سلطان یعقوب با توطئه وزیر میرآخوری که تقیه بازی حرفه ائی و نفوذی که وابسته به مریدان شیخ حیدر بوده است، با همدستی یکی “از زنان سلطان از قوم شیعه شده فارس به نام “گوهر سلطان“، کشته می شود.”[3] این حادثه در بارگاه وی “مظفّریّه جهانشاه /گؤک مسجد/” تبریز، در حالی که همراه با بچه 9 ساله اش از حمام بیرون می آمد، طبق عادت یکی از زنان نزدیک وی، شراب می آورده است، به هلاکت می رسد. در آن روز همان کنیزک برای وی شراب می آورد. چنانکه سلطان به وی مشکوک می شود و این شراب را ابتدا به خودش می خوراند و سپس خود و بچه 9 ساله اش نیر سر می کشند، بعد از لحظاتی آن ها مسموم و هر سه کشته می شوند.
به عبارت دیگر دالتر هینتس در ماده تاریخ چنین می نویسد: “وی در ایّام اوایل حکمرانی خود در تبریز از جانب یکی از زنان خود که ملیّت فارس داشته، با توطئه “میر آخور /استربان وی که از امرای فارس و شیعه مذهب بوده است/” با شراب زهرآگین مسموم و در این واقعه وی همراه با پسر نه ساله اش کشته می شوند. این واقعه چنان رویداده است که وی در حالی که با پسر خود از حمام بیرون می آمده، طبق عادت یکی از زنان نزدیک وی، بعد از حمام شراب می آورده است. آنروز برخلاف عادت یکی از کنیزکان فارس وی برایش شراب می آورد. و سلطان به او مشکوک می گردد. به همین سبب سلطان ابتدا شراب را برای او می خوراند و بعداز آن خود و پسر 9 ساله اش نیز سر می کشند، چنانکه لحظاتی بعد هر سه از آن ها جان می بازند.”[4]
مورخین در تعریف و تاریخ فوت وی را چنین بیان داشته اند:
اونداکی، صفر آیی تأزه چه گؤروندی،
عیش و عشرت گۆنشی توْرلاناراق سؤندی،
اؤلکأنینگ کیخسروی سولطان یعقوب دئر،
اونونگ وفات تاریخئندا کیخسرو اولدی،
سلطان یعقوب یكی از پادشاهان فرهیخته و فضل دوست و هنرپرور توٚرکمن بوده است. عمارات رفیعی بنا نهاد از جمله قصر هشت بهشت در تبریز كه مولانا جامی در قصیدهای توصیفی زیبا از آن كرده است. منجم باشی درباره سلطان یعقوب مینویسد: “به شعر رغبتی بسیار داشت، بسیاری از شعراء از اطراف دنیا به بارگاه او گرد آمده و در مدح وی قصاید شیوا می ساختند.”
سلطان یعقوب آق قویونلی پادشاهی شاعر بود و شعر می سروده است. سام میرزای صفوی از او در تحفه سامی شرح حال بدست می دهد و دوران سلطنت او را زمان درخشان فرهنگ و ادب می شمارد و مینویسد: “علی ای حال در زمان او اختر شعر از حضیض هبوط به اوج ثریا رسید و شیوه شعر و شاعری چون ملت سامری در میانه بنی اسرائیل شیوع تمام یافت.” سام میرزا او را پادشاهی عادل خوانده است.
دربار او مجمع فضلا و دانشمندان و شعرا بوده است و میتوان از شعرای دربار او تنی چند را یاد كرد از جمله: میر همایون كه سلطان یعقوب او را خسرو كوچك خطاب می كرده است، مولانا انیسی كه خط نستعلیق را در مایه سلطانعلی مشهدی می نوشته، مولانا بنائی كه بهرام و بهروز را بنام او سروده است، بابا فغانی، شهیدی قمی كه منصب ملكالشعرائی داشته، درویش دهكی، بابا نصیبی، الف ابدال مولانا حیرانی كه بهرام و ناهید را بنام او ساخته است، میر مقبول قمی و مولانا حبیبی برگشادی.
سلطان یعقوب كتابخانه ای داشت كه نُسَخ آن از نظر نفاست و زیبائی با كتاب های كتابخانه میرزا سلطان حسین بایقارا لاف برابری می زده است. از كتابخانههای معروف دوران آق قویونلی ها می توان از سه كتابخانه مروج یاد كرد که آن ها به شرح زیر است.
كتابخانه مدرسه نصیریه تبریز: این مدرسه تا اواخر دوره صفویه معمور بوده و كتابخانه معتبری داشت و در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب اول، مولانا امیر فیضالله حاجی برمكی تولیت و كتابداری آن را بر عهده داشته است.
کتابخانه مدرسه مظفریه تبریز: این مدرسه نیز از مدارس بنام تبریز بود و كتابخانه معتبری داشت. در زمان شاه اسماعیل صفوی، كمال اسماعیل شاعر و در زمان شاه طهماسب اول امیر فصیحالدین محمد تولیت آن را بر عهده داشته است.
كتابخانه مدرسه منصوریه شیراز: این مدرسه را مولانا صدرالدین دشتكی بنیاد نهاد و برای اداره آن موقوفات بسیاری وقف كرد و سلطان یعقوب آق قویونلی بر طبق فرمانی موقوفات این مدرسه را از هر گونه مالیاتی معاف نموده است.
كتابخانه مدرسه منصوریه از جمله كتابخانههایی است كه تا قرن یازدهم معروفیت خود را حفظ كرده بود. …
منابع مربوط به این دوره از تاریخ:
والتر هینتس، “تشکیل دولت ملی در ایران”، ص 114
“تاریخ عالم آرای امینی”، تالیف فضلالله بن روزبهان اصفهانی؛ به تصحیح محمد اکبر عشیق، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۱ش.
“صحائف الاخبار”، منجم باشی، ج 3، ص 166
“لب التواریخ”، قزوینی، ص 364
“سفرنامههای ونیزیان در ایران”، انجمن هاکلیوت، صص 399 – 400
دوره سلطنت: ۱۴۸۰ – ۱۴۷۸ نام کامل: سلطان یعقوب بن اوزین حسن بن علی بن قارا یوٚلوٚک عثمان زاده: ۱۴۶۴ زادگاه: دیاربکر
درگذشته: ۱۴۹۰ مکان وفات: قره باغ، (مکان وفات تبریز است ولیکن تحریفاتی که صورت میگیرد مکان وی را قره باغ قلمداد می کنند. و این تحریف با هدف های خاصّی صورت می گیرد که نویسندگان فارس محور تابع تشیع به دلیل طبیعی نشان دادن مرگ وی در دوردست های مرکزیت تبریز نشان می دهند.) بعد از: سلطان خلیل قبل از: سلطان بایسنقر همسر: گوهرشاه سلطان، (به نظر می رسد، در اینجا هم تحریف صورت گرفته است. چون طیق رسمی که در بین تورکمن ها بویژه در بین سلاطین تورکمن از قدیم الایّام رواج داشته است، همسر اوّل همیشه از بین نزدیکترین اقارب خانواده انتخاب می شود که تا به امروز نیز در بین برخی از خانواده های تورک و تورکمن مرسوم است. در مواد تاریخی، وی یک جا به عنوان زنی که قصد جانش را کرده معرفی می شود و در اینجا هم به عنوان همسرش آورده شده است!! به نظر می رسد این مادّه از جانب وقایع نگار ویکیپدیا که در بین زنان سلطان یعقوب تنها نام این زن را که قومیّتی فارس با مذهب تشیع داشته است، هدفمندانه ثبت شده است!) سلسله: فرمانروای آق قویونلی پدر: اوزین حسن مادر: دسپینا خاتون، (ازدواج شاهان توٚرکمن با غیر توٚرکمن نوعی سنّت شکنی در بین آن ها محسوب می شده است که در این دوره از تاریخ از جانب سلطان اوزین حسن با دسپینا خاتون و سلطان جهانشاه با جان بیگم که دختران امپراتور ترابوزاند که از بازماندگان روم شرقی بودند، انجام گرفت!)
[3] . در ۲۴/م دسامبر سال ۱۴۹۰ سلطان یعقوب غفلتاً، با یک مرگ مشکوک کشته می شود. به روایت تاریخ نگار آلمانی “والتر هینتس” وی از جانب یکی از زنانش بنام “گوهرسلطان” زهر خورانده می شود، به قتل رسیده است. (اطلاعات عمومی و در کتاب “تشکیل دولت ملی در ایران”) [4]. والتر هینتس، “تشکیل دولت ملی در ایران”، – تهران – ص. 114
Doctor Historical sciences from Academy Sciences of Turkmenistan - Moscow, Painter, musician-live in Toronto - Speciality from: "ВАК РФ: 07.00.02".🎓 www.phdoctrate.blogspot.ca