تصویری از آبا آبائی #معلم تركمن دلسوزی که طی فعالیت های فرهنگی در #گمیشان به دستور حکومت #پهلویبه #قتل رسیده است.
احمد_شاملو در رابطه با این ترور، شعری به نام “از زخم قلب آبائی” را سروده است.
از زخم قلب «آبائي»
دختران دشت!
دختران انتظار!
دختران اميد تنگ
در دشت بي كران،
و آرزوهاي بيكران
در خلق هاي تنگ!
دختران خيال آلاچيق نو
در آلاچيق هائي كه صد سال! ـ
از زره جامه تان اگر بشكوفيد
باد ديوانه
يال بلند اسب تمنا را
آشفته كرد خواهد . . .
دختران رود گل آلود!
دختران هزار ستون شعله به طاق بلند دود!
دختران عشق هاي دور
روز سكوت و كار
شب هاي خستگي!
دختران روز
بي خستگي دويدن،
شب
سرشكستگي! ـ
در باغ راز و خلوت مرد كدام عشق ـ
در رقص راهبانة شكرانة كدام
آتش زداي كام
بازوان فواره ئي تان را
خواهيد برفراشت؟
افسوس!
موها، نگاه ها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاريك مي كنند.
دختران رفت و آمد
در دشت مه زده!
دختران شرم
شبنم
افتادگي
رمه! ـ
از زخم قلب آبائي
در سينة كدام شما خون چكيده است؟
پستانتان، كدام شما
گل داده در بهار بلوغش؟
لب هايتان كدام شما
لب هايتان كدام
ـ بگوئيد! ـ
در كام او شكفته، نهان، عطر بوسه ئي؟
شب ها تار نم نم باران ـ كه نيست كار ـ
اكنون كدام يك ز شما
بيدار مي مانيد
در بستر خشونت نوميدي
در بستر فشردة دلتنگي
در بستر تفكر پر درد رازتان
تا ياد آن ـ كه خشم و جسارت بود ـ
بدرخشاند
تا ديرگاه، شعلة آتش را
در چشم بازتان؟
بين شما كدام
ـ بگوئيد! ـ
بين شما كدام
صيقل مي دهيد
سلاح آبائي را
براي
روز
انتقام؟
“”””احمد شاملو”””””