پنج‌شنبه, 21 نوامبر, 2024

بیاد زنده یاد قربان شفیعی ویا آرقا

شاره زنده یاد قربان شفیقی که آرقا نیز گفته می شود یکی از بنیانگذاران “کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن” و نیز “ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا” درگنبد می باشد. او درآق قالا با اصابت تیری که بطور سهوی رها شده بود زحمی شده، حدود یک هفته بعد درتهران دربیمارستانی درگذشت.    

آرقا

درمیان هرقوم وملتی هستند افرادی که به خاطر خدمات وتأثیرگذاری شان بر جامعه وفرهنگ، درزمان حیات ویا مدتی بعد از مرگ شان مورد تقدیر و تجلیل قرار می گیرند، عده ای بی آن که کار خاصی انجام داده باشند بنا بر هر دلیلی مورد تحلیل قررار می گیرند. عده ای هم هستند که منشا اثر و تغییر قرار می گیرند اما به دلیل وضعیت حاکم برای مدتی در هاله ای از گمنامی قرار می گیرند. در این جا میخواهم درمورد یکی از همین افراد دسته سوم بگویم.

او در بندر ترکمن به دنیا آمد. نام پدر بزرگش (قربان شفیقی) را بر او نهادند. به همین خاطر او را کاکا صدا می کردند. خانواده اش در زمانی که او هشت ساله بود به علت فشار اقتصادی ونداری به همراه والدین و خواهرش مجبور به مهاجرت به گنبد شد. در زمانی که دوم دبیرستان بود مادر عزیزش را از دست داد. یتیم ماندن و وضعیت بد اقتصادی خانواده او را در شرایط دشواری قرار داده بود. از این رو نخستین معلم قربان در زندگی اش رنج او و اندوه دیگران بود. او در تلاطم رنج و فشار درد های ناشی از نابرابری های اجتماعی و فرهنگی پرورش یافت. اما او به جای تسلیم در مقابل ناملایمات زندگی به چالش و دست پنجه نرم کردن با آن ها پرداخت، نه گفتن را یاد گرفت و آموخت که در برابر زور و زورمداران باید ایستاد. و آموخت که این ایستادگی بدون دانش وآگاهی و هزینه دادن راه به جایی نمی برد. او همزمان، به کسب دانش از یک سو و کار و فعالیت اجتماعی از سوی دیگر، پرداخت.

در پشت چهره آرام و متین او روح سرکشی قرار داشت. این روح سرکش او با تجارب اجتماعی و آگاهی و دانش در هم آمیخت و ازاو جان شیفته ای آفرید، جانی که با وجدانی بیدار با انسان ها و مسایل انسانی برخورد می کرد

قربان با متانت و فروتنی بی غل وغش خود دوستان و رفقایش را آرقا صدا می کرد. آرقا در زبان ترکمنی به معنای رفیق، پشتیبان و یاور است. این کار او باعث شد که به تدریج به او لقب آرقا داده شود. او در حل مشکلات آنها صادقانه و با تمام وجود مایه می گذاشت و اکثرا نیز عاقلانه ترین راه حل ها را می یافت

زندگی آرقا کوتاه بود ولی شخصیت او ژرف و دارای ویژگی هایی بود که ما نمونه های بسیار معدودی مثل او را درتاریخ ترکمن های معاصر داریم. او نمونه برجسته یک انسان مسئول بود که زندگی را درجریان سکون آن نمی جست، او سکون و ایستایی را گندیدگی و مرگ می پنداشت. او درجستجوی دنیایی دیگر، دنیایی بهتر بود. او حماسه گوراوغلی و مردانگی ها وحتی حیله گری های گوراوغلی را دوست می داشت. آرقا انسان ها را آنگونه که بودند می دید و احترام می گذاشت. به همین خاطر نیز دوست نداشت به دوستان و رفقایش درس اخلاق دهد. این ویژگی او باعث اعتماد اخلاقی دیگران به او گردید.

در روند مبارزات سیاسی نیز او رهبر سازمانگری بود. مدیریت او در جنبش های اعتراضی دانشجویان تهران، نقش سازمان گرانه آرقا درایجاد هسته های سیاسی مخفی، ومتشکل وفعال کردن اکثر ترکمن های مقیم تهران(با کمک و همیاری زنده یادهایی چون گورگن بهلکه، تاشان بهروزو دیگران) و براه انداختن برنامه های شعر خوانی ترکمنی و نقش مؤثر او درپیوند دادن دانشجویان و روشنفکران ترکمن سراسر ایران وبالاخره نقش بی بدیل او در تدوین و تنظیم برنامه های جنبش ملی ترکمنها درسال٥۷ ازجمله کارهای اوست.

آرقا به صحرای ترکمن عشق می ورزید و جان شیفته او که برای ساختن صحرایی پر از عشق و آرامش قرار و آرام نداشت، و هیچ گونه ظلم و زورگویی را برنمی تابید و برای از بین بردن هر ستمی عزیزترین گوهر وجودش، جان شیرنش را در این راه نهاده بود به طور تصادفی، تصادفی شوربختانه و شوم، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از چندین روز جدال با مرگ در پانزدهم فروردین ۱٣٥۸ ، روزی که جنگ گنبد خاتمه یافت و کبوتر صلح بر فراز گنبد به پرواز درآمد، چشم از جهان فروبست. و اما ما به “جستجوی او بر درگاه کوه” در آغوش صحرا و “در آستانه باد و علف” گریه کردیم. اما از او جز نام، نامی نیکو در دل صحرای باقی نماند. “و اما ما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را”.

لینک مطلب درگروه تلگرامی “سو” https://t.me/ateshsu/75

About The Author

امید بایندری هستم، کنشگر حقوق تورکمن

Related posts