
تبعيض
تبعيض تفاوت نيست ، تبعيض فضيلت هم نيست ،تبعيض استعداد و موهبت هم نيست . تبعيض مصيبته ، تبعيض چون حماقت محصول كج فهمى انسان ها است تبعيض چون خشم و نفرت ، غرور و حسد ، بد اخلاقى هاى انسان عقده اى مى باشد كه گريبان او را گرفته و ول هم نمى كند
شصت و اندى سالپيش تاتار عليا مى بايستى تجربه يك جامعه بى تبعيض را تجربه مى كرد ولى چنين نبود. اين روستاى يكدست تركمن در ان روزگار ، معتقد به يك ائين با تمام فروعات و سنن ريزه ان ، به دو گروه فرو دست ” قل gul ” و بالا دست و يا نژاد خالص ” ايگ iyg” تقسيم مى شد ” قل ” به زبان تركمنى يعنى برده ، غلام زر خريد ، بنده ، خدمتكار معنى مى دهد و اين ” قل ” هاى كه كه در روستاى تاتار معروف بودند برده و غلام و يا خدمتكار نبودند ووتعدادشان به مراتب از ” ايگ ” زيادتر بود و از لحاظ مال و مكنت نيز به ” ايگ ” ها برترى داشتند ولى خودشان را پائينتر و كم ارج تر از ايگ ها به حساب مى اوردند حتى مختومقلى ان شاعر بزرگ انسانى انديش نيز مى گويند
هر باشدا بر خيال بار
قل اوزنى ايگ سايار
( هر سرى به توهمى گرفتار )
( برده خود را پاك نژاد پندارد )
به هر صورت اين ” قل ” تاتار با غلام متداول خيلى فرق داشت قل بودن به مادر شخص بستگى داشت كافى بود كه مادر يا يكى از مادر بزرگ ولو خيلى دور غير تركمن باشد نسل ها او همگى ” قل ” محسوب مى شوند مثلا پدر اينجانب تركمن خالص بوده ولى از سوى مادر قاطى داشتم گويا يكى از مادر بزرگ هاى دور اينجانب از كرد هاى بجنورد يا قوچان كه معلوم هم نيست كنيز بوده يا عنوان ديگر داشته با اجداد پاك ما ( مثلاً ) ازدواج كرده و بالاجبار ما را در رسته گروه ” دون ” قرار داده است و ما نيز نخواسته سرمان پيش اين پاك نژادان بايد خم باشد
پدرمن فضيلت را در تقوا و راستگوئى مى دانست و بزرگ ده يعنى حاج رفاه اعتقاد داشت بعد هفت نسل ” قل ” ها به ” ايگ ” تبديل مى شوند و عروس هاى خود را فقط از ” ايگ ” ها انتخاب مى كرد ارى تاتار درگير چنين خيالات واهى و توهم هاى تبعيضى بود كه مهاجرت سيستانى ها ، زابلى ها ، بلوچ ها ، ادم ها و سرهنگان وابسته به دربار اغاز شد همانگونه كه طبيعت زيبا و باور هاى خوب و بد تركمنان را به چالش كشاندند اين توهم ” پاك نژادى ” را به هم ريختند و چنان تركمن را هم چون اسبش چون زبانش ، چون لباسش ، چون فرهنگش چون اسامى فرزندانش ، چون اسامى كوى و محله و شهرش بهم ريختند كه شناخت سره از ناسره مشكل شده است
ايا يك جامعه متشخص محتاج فرهنك متشخص نمى باشد ؟
عبدالغفار جمال زاده