در استانه اصطبل ايستاده ام ، بوى مشمئز ادار و پهن الاغ به مشام مى رسد .
فضاى داخل اصطبل نمناك و نيمه تاريك است ، دلگير است ، درب اصطبل نيم قد بود و از قد بالائى به راحتى تمام درون اصطبل ديده مى شد در گوشه اى از اصطبل حيوانى را به ميخ اصطبل بسته بودند كه نه الاغ بود و نه اسب چيزى بين الاغ و اسب به ارامى و با متانت داشت كاه خودش را مى خورد و بعضى اوقات با دم كوتاهش كه چيزى شبيه دم خر و دم اسب بود براى دور كردن مگس هاى سمج كه دور بر او مى پريدند و به نقاط مختلف حيوان فرود مى امدند تكان مى داد اين حيوان گويا مى دانست كه من انجا ايستاده ام و نگاهش مى كنم ولى غمگين و افسرده غذاى خود را تناول مى كرد بعد بناگاه از جويدن دست كشيد سرش را بالا اورد و من كه بزور از بالاى نيم درب نگاهش مى كردم نظاره گر شد گوش خود را كه درازتر از گوش خر و كوتاه تر از گوش اسب تيز كرده نگاهم كرد چنين به نظر مى رسيد كه مى خواهد چيزى بمن بگويد مثلا مى خواسته بگويد :
برو پى كارت با من چكار دارى من خود به اندازه كافى مى كشم
من قبلاً چنين موجودى در تاتار نديده بودم از انجا دور شدم و از دايرة المعارف تاتار شناس تواقق قليچ كه با حوصله به سئوالات من جواب مى داد پرسيدم اين چه حيوانيه ؟
گفت : قاطر ، يعنى اين حيوان حاصل خر و ماديان ( اسب ماده ) است ان دو را با هم قاطى مى كنند و اين حيوان را به وجود مى اوردند اسم فارسيش رانمى دانم ولى ولايتى ها ( كوه نشينان ) اين كار را انجام مى دهند گرچه اسم حيوان برگرفته از زبان تركى و تركمنى مى باشد بين تركمن ها اين عمل را نمى پسندند ، اين نه مثل خر كودن و نفهمه ، و نه مثل اسب تيز هوش و چابك ولى از هر دو انها كارى تر ، صبورتر ، پر زورتر ، و قدرتمندتر است اعتراضى نمى كند سرش را پائين انداخته فقط كارش را انجام مى دهد به اباء و اجداش نيز افتخار نمى كند بچه اش هم نميشه يعنى اجاقش كوره از اينرو غم اينده را هم نداره و اينكه يكى از شاخه هاى شجره نامه اش مغفول مانده و برايش مجهوله برايش خزنى ايجاد نمى كند با اين وصف غم و اندوه از قيافه اش مى بارد چون نمى داند او كيه ؟ خره ؟ اسبه ؟ فيله ؟ چه هستش ولى مثل اينكه نيستش موقع مردنش گوشتش را سگها نيز نمى خورند .
عجب موجود غريبى بود اين حيوان اين ديگه از اسب عرب من نيز غريبتر و بد بختر بود اسب عرب من حداقل گذشته اى را صاحب بود مى توانست به خيلى چيزها افتخار بكند به جد و ابادش بنازد ولى اين حيوان چه ؟
ارى اكنون ما در مقطعى از تاريخ قرار گرفته بوديم كه مى بايستى از هويت گذشته مان خدافظى بكنيم و لباس هويت جديد را بپوشيم شصت و اندى ساله مى خواهند اين لباس را به تن ما ادميان بكنند مقاومت مى كنيم كوشش مى كنيم براى خود يك هويت شايسته و مناسب پيدا نمايم و خدا كند
اين هويت جوئى در تحقير هويت ديگران نباشد
عبدالغفار جمال زاده